زن متولد ماکو 3

او = uاوزاق: دوراوزاق دا: در دوردستاوزاق دان: از دوراوزاقدان - اوزاغا: دورادوراوزاق دوشمک: دور افتادناوزاق قالماق: دور شدناوزاق قوهوم: خویشاوند دوراوزاق لارا: به دوردست هااوزاق لاردا: در دور دست هااوزاق لاشماق: دور شدناوزاغا گئتمک: به دور رفتن، دور شدن، خود را کنار کشیدناوزاقدان باخماق: از دور تماشا کردن، از دور ناظر شدناوزاق - اوزاق: دور دور ( مثلا خدا نکند)* + نوشته شده در شنبه بیست و دوم مهر ۱۴۰۲ ساعت 18:28 توسط شهربانو  |  زن متولد ماکو 3...

او = Üاوره ک : دل و جرات، جسارتاور ه ک ائیله مک: جرات کردناور ه ک سیز: بی دل و جراتاوره ک باغلاماق: دل بستناوره ک یاندیرماق: دلسوزی کردناوره ک یاندیران: شخص دلسوزاوره یه یاتماق: به دل نشستناوره کدن چیخماق: از دل رفتن، فراموش کردناوره ک دولوسو: از ته دل، از صمیم قلباوره یی داش: سنگدل، بی رحماوره یی یوخا: نازک دل، نرم دلاوره ک بولاندیران: دل به هم زن، ناخوشایند + نوشته شده در شنبه بیست و دوم مهر ۱۴۰۲ ساعت 18:40 توسط شهربانو  |  زن متولد ماکو 3...

لیق - لوق - لیک - لوکدارلیق: تنگی، باریکیگؤزل لیک: زیبائیسویوخ لوق: سردیاوزلولوک: پرروییداغ لیق: منطقۀ کوهستانیداش لیق: محلِّ سنگیسیرتیق لیق: پرروئیساری لیق: زردیشیت لیک: بی مزه گی* + نوشته شده در چهارشنبه بیست و نهم شهریور ۱۴۰۲ ساعت 22:40 توسط شهربانو  |  زن متولد ماکو 3...

دیروز هنگام چیدن گل، خار به دستم رفت.نباید دیگران را خوار و کوچک بشماریم.حیاط را آب و جارو کردم.آب مایه ی حیات است.*بعضی واژه ها مثل خورد و خُرد ، خواست و خاست، حیات و حیاط، خار و خوار ، مانند هم خوانده می شوند. امّا معنی و املایشان متفاوت است. برای نوشتن درست این واژه ها باید به معنی آنها در جمله دقّت کنیم. + نوشته شده در پنجشنبه سی ام شهریور ۱۴۰۲ ساعت 0:14 توسط شهربانو  |  زن متولد ماکو 3...